دکتر چمران برای رسیدن به «حقیقت» تجربههای متعددی را دنبال کرده است. این تجربهها در زمینههای مختلفی مثل فلسفه، عرفان، دین و حتی «طبیعت» بوده است. خب، بعضی از علوم مثل هندسه هم میتواند وسیلهای برای رسیدن به حقیقت قرار بگیرند. دکتر چمران همه راهها را تجربه میکرد. این بهترین شیوهای بود که سریعتر هم به نتیجه میرسید. در نگاهی به آثار ایشان میبینیم که دکتر چمران با انتخاب یکسری سمبلها که هدف و رهنمود همه آنها هم یکی است، میخواسته است به نوعی به آن «حقیقت واحد» اشاره کند. به همین دلیل در آثار نقاشی خودش از سمبلهایی مثل «اسب سفید»، «شمع» و «کبوتر» استفاده کرده است. «شمع»، هم سمبل نور شخصی و شعله است و هم نماد خلوص و شادمانی. «کبوتر» هم سمبل عشق است و هم نماد پیام و رابطه آسمان با زمین. واسطهای که ما را با عالم بالا پیوند میدهد. در حقیقت کبوتر نمادی از سبکی، بی وزن شدن و نمایشگر روح آزاد شده از جسم است.
یکی از آثار ایشان، تابلوی یک اسب سفید است. «اسب سفید» یک سمبل شناخته شده، هم در فرهنگ ما و هم در فرهنگ بشری است. ما در فرهنگ ایران، رخش و شبدیز را داریم و در فرهنگ اسلامیمان هم «براق و ذوالجناح » را داریم. اسب نمادی از حرکت، عصیان، پویایی و رفتن است. وقتی در یک نگاه کلی، این سه سمبل «اسب»، «کبوتر» و «شمع» را کنار هم بگذاریم، با مفهوم واحدی از «سمبولیسم »، به عالم دکتر چمران وارد میشویم عالمی که معرف ابعاد عرفانی ایشان است.
راوی: دکتر محمدحسین حلیمی، استاد دانشکده هنرهای زیبای تهران